### یادداشتی بر کتاب «زبان، منزلت و قدرت در ایران»
ویلیام بیمن
(ترجمهی محمد راضی، نشر نی، ۱۳۹۴)
#مسعود_اصغرنژاد_بلوچی
چند سالی میشود که هر بار بحث تعارف، زرنگی، پارتیبازی، یا آن حس عجیب «دوروی ایرانی» پیش میآید، کسی بالاخره میگوید: «برو کتاب بیمن رو بخون، همهچیز اونجاست.» من هم بالاخره خواندم و حالا میفهمم چرا این کتاب برای خیلیها مثل یک آینهی بیرحم عمل میکند؛ آینهای که نه فقط رفتارهای روزمرهمان را نشان میدهد، بلکه منطق پنهان پشت آنها را هم عریان میکند. ویلیام بیمن، مردمشناس و ایرانشناس آمریکایی، در این کتاب (که در اصل سال ۱۹۸۶ با عنوان Language, Status and Power in Iran منتشر شده) تلاش کرده همان کاری را با جامعهی ایرانی بکند که اروینگ گافمن با جامعهی غربی کرد: نشان بدهد تعاملات روزمرهی ما تصادفی و خودجوش نیستند، بلکه طبق قواعد پیچیده و اغلب نانوشتهای پیش میروند که هم محدودمان میکنند و هم به ما امکان «بازی» میدهند.
بیمن از همان ابتدا موضع نظریاش را روشن میکند: او پیرو رویکردهای سنتی ساختاری نیست که معنی را از پیش تعیینشده و ثابت فرض میکنند؛ او به نظریهی کنش گفتار (speech acts) و بهویژه به ایدهی «معنی به عنوان فرایند اجتماعی خلاق و توافقی» نزدیک است. به زبان ساده، معنی نه در واژهها، نه در فرهنگ «از بالا»، بلکه در همین لحظهی تعامل میان من و تو ساخته میشود. این نگاه به او اجازه میدهد هم به ساختارهای کلان فرهنگی (مثل تشیع، بیاعتمادی تاریخی، نظام منزلت) توجه کند و هم به خلاقیت و زرنگی فردی که در دل همان ساختارها شکوفا میشود. نتیجه ترکیبی است که نه ما را قربانی محض فرهنگ میبیند و نه قهرمانان کاملاً آزاد؛ بلکه ما را بازیگرانی میبیند که در زمینی با قوانین مشخص بازی میکنند، اما گاهی با زیرکی قوانین را خم میکنند بدون اینکه بشکنند.
مفهوم محوری کتاب دو قاعدهی بههمپیوسته است: قاعدهی «تناسب» (appropriateness) و قاعدهی «کارآیی» (effectiveness). تناسب یعنی همان چیزی که «شایستهی موقعیت» است؛ مجموعه انتظارات فرهنگی که میگوید در فلان بافت چه بگویی، چه نگویی، چطور بنشینی، چقدر فاصله بگیری. کارآیی اما هنر دستکاری همین تناسب است تا به هدفت برسی؛ هنر زرنگی. بیمن تأکید میکند که هر دو قاعده از دل فرهنگ برمیخیزند؛ یعنی فرهنگ هم زندان است و هم جعبهابزار. زرنگی نه تقلب است و نه دروغگویی مطلق؛ زرنگی یعنی تسلط کامل بر قواعد بازی تا بتوانی در چارچوب همان قواعد، بازی را به نفع خودت بچرخانی.
یکی از درخشانترین بخشهای کتاب جایی است که بیمن به رابطهی «صورت پیام» و «محتوای پیام» میپردازد. او نشان میدهد که در ایران، صورت و معنا به ندرت یکبهیک هستند. همان جمله میتواند در ده موقعیت ده معنای متفاوت داشته باشد و این چندمعنایی نه عیب زبان فارسی، بلکه استراتژی فرهنگی است. ریشهاش را در دو چیز میبیند: یکی اصل تفسیر در تشیع (ظاهر و باطن، تأویل) و دیگری بیاعتمادی تاریخی که از دورهی صفویه تا امروز ادامه پیدا کرده. وقتی هیچکس به هیچکس اعتماد ندارد، بهترین راه این است که حرفات را طوری بزنی که همیشه راه فرار داشته باشی. نتیجه؟ واژههایی مثل «منظور»، «حرفش این نبود»، «حسابش کن»، «دور بزن» و… در زبان روزمرهمان فراوان میشوند. زرنگی در این بافت یعنی توانایی تولید صورتهایی که چندلایه هستند؛ لایهای برای حفظ آبروی خودت، لایهای برای حفظ آبروی طرف مقابل، و لایهای پنهان برای رساندن پیام واقعی.
در بخش دوم، بیمن رابطهی صورت پیام با موقعیت افراد را بررسی میکند و دو نوع اساسی تعامل را تشخیص میدهد: تعامل سلسلهمراتبی (بالادست/پاییندست) و تعامل برابر. تعارف را مخصوص موقعیت اول میداند؛ تعارف آیینمند کردن فاصلهی منزلت است. وقتی من فرودستم، با تعارف فاصله را تأیید میکنم اما همزمان سعی میکنم آن را نرمتر کنم؛ وقتی فرادستم، با رد تعارف یا تعارف متقابل، بزرگواریام را نشان میدهم. پارتیبازی اما در موقعیت برابر اتفاق میافتد؛ جایی که دو نفر رسماً همسطحاند اما میخواهند از یکدیگر چیزی بگیرند. در این موقعیت، رابطهی شخصی، رفاقت، آشنایی، «خودمونی شدن» ابزار کارآیی میشود.
شاید جذابترین بخش کتاب جایی باشد که بیمن سه الگوی اصلی شکلدهندهی تعاملات ایرانی را معرفی میکند و بعد با ترکیبشان دو «بافت» ایدهآل در دو سر یک پیوستار میسازد:
۱. اخلاق فردی → میزان آزادی عمل (محدود ←→ آزاد)
۲. اخلاق اجتماعی → درک منزلت (سلسلهمراتبی ←→ برابر)
۳. عرصه عمومی/خصوصی → تقابل بیرون/درون
ترکیب این سه، دو بافت اصلی میسازد:
- بافت الف (بیرون): اداره، خیابان، مهمانی رسمی، محل کار → سلسلهمراتب + محدودیت آزادی + احتیاط و کنترل
- بافت ب (درون): خانه، جمع صمیمی، دوستان نزدیک → برابری + آزادی عمل + صمیمیت و رهایی
جالب اینجاست که این دو بافت فقط دو نقطهی انتهایی پیوستار نیستند؛ بیشتر موقعیتهای زندگی ما جایی در میان این پیوستار قرار میگیرند. مثلاً خانهی پدربزرگ ممکن است کمی به سمت بافت الف متمایل باشد، یا مهمانی دوستانه در رستوران کمی به سمت بافت ب. عدول از قواعد بافت (اگر با زرنگی توجیه نشود) بلافاصله مجازات اجتماعی دارد: از برچسب «بیادب» و «پررو» تا طرد شدن از جمع.
خواندن این بخش برای من مثل دیدن یک نقشهی دقیق از جهنم روزمرهام بود. ناگهان فهمیدم چرا در اداره باید ده بار تعارف کنم تا یک چای بخورم، چرا در خانهی دوستم میتوانم با جوراب روی مبل دراز بکشم، چرا در تاکسی با راننده خودمونی میشویم اما در بانک با متصدی فاصله نگه میداریم. همهی اینها تصادفی نیست؛ همه بر اساس همین سه الگو تنظیم شدهاند.
کتاب البته خالی از ضعف نیست. بزرگترین انتقادی که به ذهنم میرسد این است که بیمن گاهی بیش از حد همهچیز را به فرهنگ نسبت میدهد و تغییرات طبقاتی، جنسیتی، نسلی و منطقهای را کمرنگ میبیند. مثلاً تعارف در میان طبقهی متوسط جدید تهران با تعارف در میان ایل نشینان یا روستاییان تفاوتهای زیادی دارد. یا زرنگی در میان نسل z با زرنگی نسل قبل فرق کرده؛ امروز زرنگی گاهی در اینوتنشن اینستاگرامی یا ایموجیهاست، نه فقط در کنایه و طنز کلامی. همچنین بیمن که در دههی ۱۹۷۰ ایران بوده، طبیعتاً تصویری از جامعهی پیش از انقلاب ارائه میدهد و برخی مثالهایش امروز کمی کهنه به نظر میرسد. اما شگفتانگیز اینجاست که منطق کلی هنوز کار میکند؛ انگار این قواعد عمیقتر از تغییرات سیاسی و تکنولوژیک هستند.
نکتهی دیگری که گاهی آزارم داد، لحن کمی از بالا به پایین نویسنده است؛ انگار او کشف کرده که ما ایرانیها چقدر پیچیده و «متفاوت» هستیم. این حس «شرقشناسی» در برخی صفحات دیده میشود، هرچند بیمن نسبت به خیلی از خاورشناسان همدورهاش منصفتر و دقیقتر است.
با همهی اینها، «زبان، منزلت و قدرت در ایران» هنوز بهترین کتابی است که دربارهی منطق پنهان تعاملات روزمرهی ما نوشته شده. بعد از خواندنش دیگر نمیتوانی تعارف کنی بدون اینکه بدانی داری چه آیینی را اجرا میکنی؛ نمیتوانی زرنگی کنی بدون اینکه بدانی داری از کدام مکانیسم فرهنگی استفاده میکنی؛ نمیتوانی در اداره یا خانه رفتار کنی بدون اینکه ببینی دقیقاً کجای پیوستار بیرون/درون ایستادهای.
این کتاب نه فقط برای جامعهشناسان و مردمشناسان، بلکه برای هر ایرانی که میخواهد خودش را بهتر بشناسد، ضروری است. شاید بعد از خواندنش کمی عصبانی شویم (چون آینه است)، شاید کمی مغرور شویم (چون نشان میدهد چقدر پیچیده و زیرکیم)، اما در نهایت نمیتوانیم انکار کنیم: بله، ما همینطور هستیم و این قواعد همینطور کار میکنند. و شاید بهترین راه تغییر، اول شناختن همین قواعد باشد؛ همانطور که بیمن میگوید، زرنگی واقعی از شناخت دقیق قواعد بازی شروع میشود.


با نوشتن نفس می کشم